بازدید امروز : 727
بازدید دیروز : 136
این معلم دلسوز و بخشنده در کارهای عام المنفعه همیشه پیش قدم بود.از دیدن مسجد کاه گلی وسط میدان روستا بدون هیچ گنبد و گلدسته رنج می برد و تنها دغدغه ایشان باز سازی این بنای مقدس روستای میاب بود و آن را یه آدم غریبی در دیاری ناآشنا تشبیه می کرد که از غربت و تنهایی خسته شده پس از این که با خبر شد از طرف جهاد تمهیداتی برای باز سازی آن شده شبانه روز در فکر طرح و نما و زیبا سازی آن خواب و آرامش نداشت هر روز پیگیر روند کار مسجد بود و پیشرفت بنا را با شور و هیجان به اعضای خانواده توضیح و گزارش می داد ولی افسوس که در روز های پایانی کار اعجل مهلت نداد و مسجد را با دو گلدسته بلندش ندیدو اهالی روستا ناراحت از این که چرا ایشان پایان مسجد را ندید و اولین مراسم ختم این مسجد نوساز ،باید محل برگزاری ختم این معلم دلسوز میاب باشدالبته بعد ها از خواهر عزیزم شنیدم که نظرمرحوم میر علی شفیعی (پدر شوهر مومن و مهربان خواهرم) آن زمان براین بوده به دلیل خشک نشدن گچ مسجد احتمال بیماری مردم شرکت کننده در مراسم می رفت که آقای مرادی در زمان حیات خود به هیچ عنوان راضی به اذیت دیگران نبود و به همین خاطر مراسم ختم این اولین معلم روستای میاب در مسجد دیگری (میدان مسجدی)برگزار شد . یادش گرامی و روحش شاد
نامبرده در فرازی از وصیت نامه اش می نویسد :
آنطور که باید به مردم خدمت کنم نتوانستم امیدوارم از قصورات بنده بگذرندو مرا حلال کنند.
.................................................................................................................................
با تشکر از دوست عزیزم آقای مرادی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک